۲۵ اسفند ۱۳۹۸ ، ۲۳:۱۷
© مدریک
زندگی شاید آن لبخندی است،که دریغش کردیم!
یادم میاد کوچیک تر که بودم ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍشتم ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽگفتم: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎب!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩم، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ
آنچه مینویسم، صرفا دیدگاه شخصی من است و نه تنها در آینده مسئولیت آن را نمی پذیرم و ممکن است دیدگاهم تغییر کند، بلکه حتی امروز هم بر صحت و دقت آن اصرار ندارم. آنچه اینجا میخوانید، بیشتر فکرهایی است که به کلمه تبدیل شده تا در آینده، بتوانم مجدد به آنها مراجعه کنم و فرصت بیشتر و بهتری را به اندیشیدن در مورد آنها اختصاص دهم.
دستهبندی
-
خطاهای شناختی
(۱) -
اسنوبیسم
(۱) -
رشد فردی
(۲۳) -
یادگیری
(۵) -
تراژدی
(۹) -
چکیده ای از کتاب ها
(۵) -
چکیده های از اپلیکیشنم
(۲) -
خاطرات
(۱) -
جملات کوتاه
(۱)
آخرین مطلب
- احساس خطر از دست دادن تمایز | درآمدی بر اسنوبیسم
- چرا برخی از سربازی متنفرند؟
- ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم
- نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود
- زندگی انسان فاقد معناست
- امنیت شغلی:یک معضل،یا فرصت؟
- بزرگترین راز موفقیت
- دزد آرزوی دیگران نباشیم
- سرزمین مان تشنه ی فهم است
- شش و بیست دقیقه