تجربۀ من از تماشای قسمت 1 سریال وحشی | ساختۀ هومن سیدی

تجربۀ من از تماشای قسمت 1 سریال وحشی | ساختۀ هومن سیدی

پیش‌نوشت1: نگارندۀ این نوشته، سواد سینمایی ندارد و این نوشته بیش از آنکه نقد و پیش‌درآمدی از سریال باشد، تجربۀ تماشایِ یک دوستدار سینماست که نیازمندِ صیقل‌یافتن و پالایش است.

پیش‌نوشت 2: این نوشته حاوی اسپویل است.

 

قبل از آنکه از سریال حرف بزنیم بر می‌گردیم به چند هفته قبل از انتشار این سریال، وقتی هنوز کسی سریال را ندیده و صرفا یک تریلر و پوستر از سریال منتشر شده و موجِ مثبتی دربارۀ سریال و هومن سیدی در رسانه‌های جمعی شکل میگیرد.

کسی نمی‌تواند یک رسانه را بابت رپرتاژ آگهی ملامت کند، ولی این موج رسانه‌ای مثبت در ابتدا به خود هومن سیدی آسیب می‌رساند و جلو نقد را میگیرد و بزرگتر از آن وقتی سقف یک سینما را  آثار هومن سیدی قرار میدهیم، این خود سینما است که آسیب می‌بیند.

 

خوب بریم سراغ سریال.

 

به‌نسبت آثار جلف نمایش خانگی که حتی ارزش نام‌بردن ندارند، چنین آثاری [با وجود اینکه هنوز نمی‌توان با یک اپیزود زود قضاوت کرد] میتوانند تسلی خوبی باشد برای مخاطبانی که از تلویزیون مانده و از نمایش‌خانگی رانده‌اند.

سریال کاشت‌‌و‌برداشت‌های خوبی دارد، مثلا دستمال خونی که از همان سکانس رفتن به بیمارستان در ماشین داوود باقی مانده بود و باز نشدن درب عقبی ماشین داوود توسط دوست‌ش (وقتی که میخواهد بیاید جلو بنشیند)، باعث دامن‌زدن به ترس بچه‌ها می‌شود و بیرون‌پریدن‌شان از ماشین منطقی جلوه می‌کند.

گریم دختربچه روی میلگرد خوب است و آواز پسر بچه در تیتراژ پایانی هم واقعا روی فیلم نشسته است.

فضاسازی سکانس‌ها پایانی را اصلا دوست نداشتم، شخصیت داوود مدام می‌گوید این راه امن نیست، خطرناک است، نباید تنها میامدید؛ کِی این فضای خطرناک برای من مخاطب ساخته شده که کارگردان بخواهد در سکانس پایانی از آن بهره‌برداری کند؟

شاید کارگردان، همسایۀ قبلی داوود که قاچاقچی‌ست یا مرگ بردارش را حملِ بر ساخته‌شدن این فضای خطرناک قلمداد کند، ولی این تصور خام حداقل برای من تماشاگر آماتور سینما هم دور از ذهن است.

این متن طی روزهای آتی تکمیل خواهد شد...

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آنچه مینویسم، صرفا دیدگاه شخصی من است و نه تنها در آینده مسئولیت آن را نمی پذیرم و ممکن است دیدگاهم تغییر کند، بلکه حتی امروز هم بر صحت و دقت آن اصرار ندارم. آنچه اینجا میخوانید، بیشتر فکرهایی است که به کلمه تبدیل شده تا در آینده، بتوانم مجدد به آنها مراجعه کنم و فرصت بیشتر و بهتری را به اندیشیدن در مورد آنها اختصاص دهم.

آخرین مطلب
پیوندها