چرا برخی از سربازی متنفرند؟

چرا برخی از سربازی متنفرند؟

پیش نوشت:این نوشته بیش از آنکه یک نظریه علمی و روانشناسانه باشد یک سلیقه و نظریه شخصی است.

دیشب که مشغول فکر کردن به این بودم که چرا برخی اینقدر از سربازی متنفرند ارتباط زیادی میان ماهیت آمال و آرزو با سختی و مشقت سربازی پیدا کردم.

 خیلی از ما دزد آرزوی دیگران هستیم یعنی خودمان بلد نیستیم آرزو کنیم و آرزوهایمان را از روی دست دیگران می نویسیم.

سرباز نیز به همین منوال عمل می‌کند؛ ابتدا ظاهر زندگی دیگران را با باطن زندگی خود مقایسه می‌کنند،راه نرفته اش، زندگی نکرده اش را با کسی که این راه را رفته مقایسه می کند و در همان ابتدا خلاء بزرگی در زندگی فرد ایجاد می‌شود، سرباز فراموش می‌کند که هر کس، زندگی و آرزوهای منحصر به فرد خودش را دارد.

در گام دوم برای پر کردن این خلا، نگاهی به لیست آرزوهای دیگران می اندازد  و همان ها را در لیست آرزوهای خودش می نویسد. عشق موتور است ولی چون دیگران در لیست آرزوهایشان ماشین های لوکس خارجی را نوشته‌اند موتور را پاک می‌کند و همان ماشین ها را جایگزینش می‌کند.

 یک خانه نقلی کوچک کارش راه می‌اندازد ولی برای اینکه از دیگران عقب نمانند یک پنت هاوس شیک و زیبا را جایگزینش می‌کند.

بقیه زندگی نیز به همین منوال...

سرباز فراموش می کند، خوشبخت شدن اصلا سخت نیست، آنچه سخت است این است که بیشتر از دیگران خوشبخت باشیم، زیرا ما دیگران را خیلی خوشبخت تر از آنچه هستند، تصور می کنیم(نقل قول از مونتسکیو)
بسیاری از سربازان می خواهند بعد از پایان خدمت سربازی، زندگی تازه ای را شروع کنند ولی اغلب زندگی که در گذشته داشتند را ادامه می دهند‌‌؛ زیرا دوست دارند زندگی تازه‌ای را شروع کنند ولی همان منطق قبل سربازی را دنبال می کنند!
بزرگترین بحران در حین تغییرات خود تغییرات نیستند، عمل کردن به شیوه ای  جدید با همان منطق قبلی است‌!

بسیاری از افراد از رفاقت های سربازی به نیکی یاد می کنند ولی این رفاقت ها  بیش از آنکه واقعا از جنس دوستی باشند با هدف فرار از تنهایی انجام می‌شود، کسانی که آرزوهایشان متعلق به خودشان نیست، نمی‌توانند با خودشان تنها باشند و به محض ورود به سربازی می خواهند دوستان بسیاری پیدا کند تا بدین ترتیب بتوانند از تنهایی بگریزند. گاهی فرار از تنهایی به حدی شدت میابد که دوستی های بسیار نابی شکل می‌گیرد...

به قول پاسکال؛ ریشه تمام مشکلات انسان این است که نمی تواند در یک اتاق، به تنهایی، در سکوت بنشیند!

 

۰ ۰ ۰ دیدگاه

دیدگاه‌ها

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است.
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">

آنچه مینویسم، صرفا دیدگاه شخصی من است و نه تنها در آینده مسئولیت آن را نمی پذیرم و ممکن است دیدگاهم تغییر کند، بلکه حتی امروز هم بر صحت و دقت آن اصرار ندارم. آنچه اینجا میخوانید، بیشتر فکرهایی است که به کلمه تبدیل شده تا در آینده، بتوانم مجدد به آنها مراجعه کنم و فرصت بیشتر و بهتری را به اندیشیدن در مورد آنها اختصاص دهم.

آخرین مطلب
پیوندها