خوشبختی خود را با تخریب دیگران تضمین نکنیم!
یک روز استاد دانشگاه به هر کدام از دانشجویان کلاس یک بادکنک باد شده و یک سوزن داد و گفت یک دقیقه فرصت دارید بادکنکهای یکدیگر را بترکانید. هرکس بعد از یک دقیقه بادکنکش را سالم تحویل داد برنده است. مسابقه شروع و بعداز یک دقیقه
عادت به تکرار های زندگی!
مسافر تاکسى آهسته روى شونهى راننده زد.چون میخواست ازش یه سوال بپرسه.
راننده داد زد، کنترل ماشین رو از دست داد، نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس، از جدول کنار خیابون رفت بالا، نزدیک بود که
از علایقتان خجالت نکشید!
هیچوقت از واقعیت ها و علایقتان خجالت نکشید
اگر فیلم هندی را دوست دارید
اگر کتونی را به پاشنه بلند ترجیح میدهید
اگر عکس هایتان همیشه با روسری است
اگر مهمانی هایتان با سلام و صلوات است
اگر در خانه تان تفکرات اروپایی نیست
اگر خانواده تان لاکچری نیستند
اگر پدر و مادرتان معمولی اند
اگر نام برندهای معروف
اجازه ندهید کسی شما را به جلو بیندازد با زمانبندی خودش!
مدیر سر کلاس آمد گفت: صبح بخیر کلاس یازدهمی ها جلسه امروز در مورد سرآغاز یک سفر است.شروع بقیه زندگیتان ؛دو سال دیگر همه شما پیش دانشگاهی تان را تمام خواهید کرد،سه سال دیگر در دانشگاهی که می خواهید مشغول به تحصیل خواهید شد،پنج سال دیگر شغلتان را شروع خواهید کرد،خیلی از شما برای موسسات و شرکتهای معتبر کار خواهید کرد،بعد از آن ازدواج خواهید کرد و احتمالا خانه خواهید خرید،۱۰ سال دیگر زندگی که آرزویش را دارید، برایتان فراهم می شود. ۱۵ سال دیگر ۳۰ سالتان خواهد شد و بعد از آن
شکست های دوست داشتنی!
موفق ترین افراد دنیا شکست خورده ترین افراد دنیا هستند.
دو سال پیش این جمله مرا با شکست و فلسفه آن آشنا کرد،اوایل هر چقدر می خواندم آن را نمی فهمیدم،داستان پایین درک درستی از آن جمله به من داد.
میگویند روزی آرتور گردون نویسنده،از بنیانگذار آی بی آر پرسید:چگونه به عنوان یک نویسنده سریع تر میتوانم به موفقیت برسم؟توماس واتسون که یکی از غول های بزرگ تجارت در آمریکاست،در جوابش گفت:
زندگی شاید آن لبخندی است،که دریغش کردیم!
یادم میاد کوچیک تر که بودم ﭘﻠﻮﯼ ﻏﺬﺍ ﺭﺍ ﺧﺎﻟﯽ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻏﺶ ﺭﺍ ﻣﯽﮔﺬﺍشتم ﺁﺧﺮ ﮐﺎﺭ! ﻣﯽگفتم: ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺧﻮﺷﻤﺰﮔﯽ ﺍﺵ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺯﯾﺮ ﺯﺑﺎﻧﻢ...
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﭘﻠﻮ ﺭﺍ ﮐﻪ ﻣﯽﺧﻮﺭﺩم، ﺳﯿﺮ ﻣﯽﺷﺪم، ﮔﻮﺷﺖ ﻭ ﻣﺮﻍ ﻏﺬﺍ ﻣﯽﻣﺎﻧﺪ ﮔﻮﺷﻪﯼ ﺑﺸﻘﺎب!
ﻧﻪ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﻥ ﭘﻠﻮ ﻟﺬﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩم، ﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮ
آنچه مینویسم، صرفا دیدگاه شخصی من است و نه تنها در آینده مسئولیت آن را نمی پذیرم و ممکن است دیدگاهم تغییر کند، بلکه حتی امروز هم بر صحت و دقت آن اصرار ندارم. آنچه اینجا میخوانید، بیشتر فکرهایی است که به کلمه تبدیل شده تا در آینده، بتوانم مجدد به آنها مراجعه کنم و فرصت بیشتر و بهتری را به اندیشیدن در مورد آنها اختصاص دهم.
دستهبندی
-
خطاهای شناختی
(۱) -
اسنوبیسم
(۱) -
رشد فردی
(۲۳) -
یادگیری
(۵) -
تراژدی
(۹) -
چکیده ای از کتاب ها
(۵) -
چکیده های از اپلیکیشنم
(۲) -
خاطرات
(۱) -
جملات کوتاه
(۱)
آخرین مطلب
- تجربۀ من از تماشای قسمت 1 سریال وحشی | ساختۀ هومن سیدی
- احساس خطر از دست دادن تمایز | درآمدی بر اسنوبیسم
- چرا برخی از سربازی متنفرند؟
- ما برای رنج کشیدن آفریده شده ایم
- نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود
- زندگی انسان فاقد معناست
- امنیت شغلی:یک معضل،یا فرصت؟
- بزرگترین راز موفقیت
- دزد آرزوی دیگران نباشیم
- سرزمین مان تشنه ی فهم است